دربه دردنبال در
87/12/12 :: 12:41 صبح
سلام
امروز روز خوب وعجیبی بود ساعت 6 بیدار شدم ساعت 8با دوستم شهاب قرارداشتیم که بریم انجمن بازارچه به نفع بیمارها بود بعد از خرید الکی رفتم دنبال آمپولها و خوشبختانه پس از طی هفت خوان رستم موفق شدم بگیرم .
تا 2 شرکت بودم تونت دنبال چی بودم نمی دونم فقط می دونم من عاشقم کلاسها رو نرفتم چون دیشب نفسم رو ندیده بودم ونمی تونستم تا شب صبر کنم بالاخره اومد با اومدنش همه چی رو فراموش کردم مثل این بود که دنیام عوض شد باز قلبم تند تند میزد نفسم بند اومده بود تا 5:30 چت بودم خدا یاچرا وقتی با نفسم هستم زمان خیلی تندمیگذره تا شب چند دفعه رفتم نت هر دفعه نفسم بود وقتی من براش پی ام میدم جواب میده از خوشحالی می لرزم .
آخرش چی میشه منم نمیدونم یه عشق مجازی !!!ولی من دیوونه اشم دوستش دارم.
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
1776
7
0
:: لینک به وبلاگ ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
من عاشقم .